♥♥ یســــنا عشق مامان و بابا ♥♥

یسناجونم با کد 621 تو جشنواره شرکت کرده لطفا بهش رای بدید         ...

عاشق این عکسشم، خیلی باحاله  ...

یسناجون یه خاله ی مهربون داره، خاله مانیا 11 سالشه و یسناجونو خیلی دوست داره. وقتی اولین بار یسنا رو دید، یسنا گریه می کرد، خاله مانیا هم به یسناجون گفت: گریه نکن عزیزم من خاله اتم، اگه گریه کنی خاله ناراحت میشه.  مانیا جونم گفته حاضره همه عروسکا، کتابا ، اسباب بازیا ، حتی تبلتش رو به یسناجون بده به جز تل سر قرمزشو!!!!!! ...

لبخند یسناجون تو خواب     ، قربونش برم تو بیداری فقط گریه می کرد، تو خواب میخندید   ...

24 فروردین یعنی 6 روزگی یسناجون رو به خاطر زردی تو بیمارستان بستری کردیم، 2 روز بستری بود، خیلی به من سخت گذشت، انقدر ناراحت بودم که یه لحظه نتونستم بخوابم . اینقدر از دستای دختر کوچولوم خون گرفته بودن که دو تا دستش کبود شده بود. قربونش برم خیلی اذیت شد. اینم یسناجون بعد از مرخص شدن از بیمارستان ...

یسناجون اینجا 4 روزش بود، خونه مامان جون و بابا جون، من و یسناجون تا 15 روز اونجا بودیم. یسناجونم خیلی گریه می کرد و تقریبا تا دوماهگی این دختر کوچولوی من خواب نداشت، شب تا صبح بیدار بود و گریه می کرد، صبح که می شد می خوابید ، وقتی می خوابید مامانی هم از فرط خستگی خوابش می برد.     ...

یسناجون روز 19 فروردین 1392 ساعت 11:05 صبح در بیمارستان تامین اجتماعی بهبهان به دنیا اومد. دکترش، خانم دکتر آزاده رفعتی بود (عروس عمه جونم).                                                   یسناجونم مثل اسمش تو یه روز تاریخی به دنیا اومد، 19 فروردین که معروفه به جشن فروردینگان. فَروَردینگان یا فرودُگ یکی از جشن‌های ماهانهٔ زرتشتی است. روز برگزاری این جشن نوزدهم فروردین‌ماه است. فروردینگان جشنی است برای یادبود درگذشتگان و از آنجا که در دین زرتشت، آیین‌های سوگواری به اشکا...

یسنا یکی از بخش های پنجگانه و مهم اوستاست ، به معنی ستایش و جشن                                          ...