پارک رفتن یسنا
بعد از ظهر یسنا رو بردیم پارک نزدیک خونه(پارک قائم)، نمیدونم چرا اینقدر اخم کرده بود، حتی یه لبخند هم نزد
قربونش برم از دیدن این همه درختای بلند تعجب کرده بود، همش سرشو بالا می کرد درختا رو نگاه کنه
زود هم خسته شد و شروع کرد خمیازه کشیدن
بعد هم خوابش برد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی